Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ورزش 3»
2024-04-30@10:03:28 GMT

زوج جنجالی فوتبال دوباره ازدواج می‌کنند!

تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۲۲۰۵۹

زوج جنجالی فوتبال دوباره ازدواج می‌کنند!

به گزارش "ورزش سه"، واندا نارا و مائورو ایکاردی در ژوئن 2014 ازدواج کردند. این ازدواج یک مراسم بزرگ بود که در آرژانتین برگزار شد و جزئیات آن مدت‌ها سر زبان‌‌ها بود.

نارا لباسی از برند الکساندر مک‌کوئین به تن داشت و کفش‌های لویی ویتون پوشیده بود. اگرچه این مراسم ازدواج خاص بود اما تصمیمی که این دو دارند، از ازدواج قبلی آن‌ها پرسروصداتر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این زوج در ماه‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری به دیگر نزدیک‌تر به نظر می‌رسد. ماجرای ادعای خیانت ایکاردی با یک مدل سرشناس پشت سر گذاشته شده و هر دو با هم سعی می‌کنند بر بیماری واندا نارا غلبه کنند.

این زن جوان مبتلا به سرطان خون تشخیص داده شد و تحت درمان است. این یک خبر قابل توجه است: نارا و ایکاردی می‌خواهند عهد خود را تجدید کنند!

نارا در مصاحبه‌ای با مجله Gente پیشنهاد ازدواج جدید با همسرش را تایید کرده است. به گفته او این هدیه‌ای است که ایکاردی برای جشن گرفتن 10 سال زندگی مشترکشان در نظر گرفته است.

مدل آرژانتینی توضیح داد: "او پس از 10 سال زندگی مشترک دوباره از من خواستگاری کرد. ما هنوز چیزی را مشخص نکرده‌ایم اما دریافت پیشنهاد از سوی او بسیار زیبا بود. من این را به صورت مسلم می‌دانم که مراسم در آرژانتین خواهد بود. تنها چیزی که در حال حاضر مشخص است این بوده که کریسمس را در اروپا بگذرانیم. چیزی که در این چند وقت اخیر آموخته‌ام این است که از زمان حال لذت زیادی ببرم و کمتر برنامه‌ریزی کنم."

واندا نارا درباره پیشنهاد ایکاردی و وضعیت خودش اضافه کرد: "هنگامی که ازدواج می‌کنید، می‌بینید تعهد شما چقدر واقعی است که هم در سلامت و هم در بیماری یکدیگر را همراهی کنید. زیباترین چیزی که در این 10 سال زندگی مشترک از مائورو دیدم، زمانی بود که مشخص شد به بیماری مبتلا شده‌ام. به یاد دارم که یک شب خواب بودم و حدود چهار صبح از خواب بیدار شدم و دیدم مائورو با تلفن به دنبال جایی برای درمان من است. من واقعا با چالش بدی رو به رو شده‌ام. البته زندگی شما را به موقعیت‌هایی می‌برد که در آن موقعیت‌های پیچیده، عشق واقعی را می‌بینید."

منبع: ورزش 3

کلیدواژه: سوپرلیگ ترکیه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۲۲۰۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر

مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

 در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • اعتراض فجرسپاسی به رای بازی جنجالی لیگ یک
  • 5 گل برتر اینتر مقابل تورینو؛ از روبرتو کارلوس تا ایکاردی / فیلم
  • قاسمپور: خط دفاع پرسپولیس سردرگم است/ آلومینیوم چیزی برای از دست دادن نداشت
  • توضیح مدیر تراکتور در مورد کامنت جنجالی!
  • اتفاقی که باعث شد مورایس مسلمان شود
  • آغاز زندگی مشترک دو زوج ناشنوا در سلامت شهر
  • ماجرای مسلمان شدن مورایس؛ ازدواج با دختر ایرانی